دربارۀ منصور خورشیدی / علی باباچاهی
انسان خوب می بیند که چه دارد ولی نمی بیند که چه هست! چیستیِ او گویی مثل ارتفاعِ او از سطح دریاست… «کوچکی و بزرگیِ یک اثر بستگی به این دارد که صاحب اثر کجا ایستاده است. (ویتگنشتاین)
بزرگی یا کوچکی؟! بحث در این نیست!
بودن است که هست!
و بزرگی و کوچکی، در فعلِ نوشتن هم که تجلی یابد داوران متعدند و متر و معیارهای خودشان را دارند. و این روایت هم هست که : «بیرون از متن، هیچ چیز نیست!»
و لابد «معناها و … » همه در متن اند! آن هم در جهانی که فاقد معنا و معصومیت است و معصومیت و معنا نیز به تبع موقعیت های ناپایدار تغییر رنگ می دهند و در بحران های ناگزیر، اجبار تعریفی را پذیرا میشوند که فاقد … و ثبات است.
«سجاده روی ماه بینداز» مجموعه شعری است از منصور خورشیدی (شاعر و منتقد شعر حجم) انتشارات نصیرا،۱۳۹۲٫ «از برکت هوش» صفۀ ۹۲ از همین کتاب: فرض من بر این است که خوانندۀ این یادداشت چیستی و هستی و منش ِ مانیفست شعر حجم را بهتر از این روایت (متنِ در حال تشکل) می داند، حرفی اگر هست این است که:
مولف سجاده، چیزی را که احتمالاً دیگران پیش از او نوشته اند، تکرار نمی کند. همان که «ازرا پاوند» به «الیوت» گفت. البته پس از خوانش انتقادی «سرزمین هرز (بیحاصل!)» و منصور خورشیدی، منصور خورشیدی است.
با «عصارۀ تبسم»
کنار عصبهای لب
فرصت از بغض های پراکنده می گیرد.
دال ها- تبسم، عصب، فرصت و… در نقش دلالتی شان ظاهر می شوند و تعدد احتمالی مدلولها را به گوشِ هوش مخاطب می سپارند. در این متن با تقابل پدیده ها مواجه نیستیم. بنابراین متن با مواضع اعتراضی یا تفوق یک قطب بر قطب دیگر کاری ندارد. ظرفیت زیباییشناسانۀ متن رو به سوی «دیدنِ متمرکز» دارد و عبور از تجربه های متن های مختلف قبلا نوشته شده!
ساحت زیبایی شناختیِ قانونگذاری شده ای سرمشق این «متن» نیست، بلکه «متن» خود قانونگذار است در مَثَلِ:
«در ساحت مقدس وقت
برکت از هوش
جست میزند
وقتی هراسان نگاه می کنم.»
و بدین سان است که خورشید، تابیدنی است همیشه.
علی باباچاهی
۱۹ آذرماه ۱۳۹۷