دو شعر از سولمازصادق زاده نصر آبادی

دو شعر از سولمازصادق زاده نصر آبادی

شعر اول

 

من

 از قتل عام ۳۶۵ روز

 می آیم

 با توبره ای از سین های متلاشی

 و حالا

در سکانس یا مقلب القلوب

 شمع را فوت می کنم

 عزیزم

 اینجا وضعیت قرمز است

 و دیوارها

رو در روی نور ایستاده اند.

 

شعر دوم

 

دیوها

چه شکوهی دارند

هنگامی که در چرخه ی سقوط

 از بند نافم آویزان می شوم…

دنیا

سراشیبی تیزیست

بدوم یا بخوابم

فرقی نمی کند

جاذبه ی زمین

کار خودش را خواهد کرد…