کلمه/ شعری از احسام سلطانی

کلمه/ شعری از احسام سلطانی


کلمه

وسعت دیدم رفته بود از دیدم
و شب را با آخرین حرف‌ها
خورده بودم
و ساعت با عقربه‌ها ور می‌رفت حتما
که حساب نمی‌شد بکنی
با موهات
از فکر و ذکرت زده بودی بیرون
و شب حرف‌ها را…
با عقربه‌ها سر برده بودی
حساب نمی‌شد بکنی که
بالا لا لا‌ها که که
مگر کجای مو‌ها ریخته بود جایی!
با ساعاتی طولانی.

راه، دور سرم به جاهای مختلفی رسیده بود
به شکل‌های مختلفی
لب نمی‌زدم هیچ اما به هیچ
رفته بود رویا
بدون لب
ادامه گرفتم
تا به حال
به شکل‌های مختلفی
کنار نکشیده کشیده‌ام از
شکل‌های مختلفی.

زانو به زانوی زانو
قرار اگر بگیرد زانو
فرض کن بگیرد قرار، قرار
بعد چه؟
خُب نمی‌زدم زانو.
فرق اوضاع همین بود.
زانو به زانوی زانو
کابوس
نشسته کنار دستم
و هر چند دقیقه یکبار
تکه‌ای از خودش را از
زبانم می‌گیرد
فکر کن
فرق اوضاع را بگیرد زانو ززبانم کابوس
چگونه بگویم چیزی
ازچیزی
بار‌ها پا شدم روی نفس هام پریدم لای سرفه‌ها
پریدم ازلای سرفه‌ها بیرون
که بزنم از ریه
از سرفه
نشد که نشد.
دور لب هام جمع می‌شود صدا

پرده کنار نمی‌کشد
می‌گیرد چیزی
می‌گیرد
دست خودم نیست سماجت
جمع می‌شود بدون جرقه هم
پرده کنار…
نمی‌کشد کنار
کنار

کلمه کابوس تازهٔ اتاق
کابوس تازهٔ اتاق، کلمه
کلمه …
یک قدمی کلیشه ایستاده‌ام
با موهای خیس
لب از باد پنجره بر نمی‌دارد اما