رفتن به بالا

  • «مدالِ نجات» از فیلیپ سوپو ترجمه: شادی سابُجی

    «مدالِ نجات» از فيليپ سوپو ترجمه: شادي سابُجي دماغم دراز همچون یک چاقوست و چشمانم از خنده سرخ است شباهنگام، شير و ماه را دور هم جمع مي کنم و بي آن که پشت سر را نگاه کنم مي دوم اگر درخت های پشت سرم مي ترسند آن ها را مسخره مي کنم همچون بي تفاوتي که زيباست در نيمه ي شب جايي مي روند اين مردم نخوت شهرها موسيقي دادنان روستا جمعيت با سرعت تمام مي رقصند و من نيستم از ...