«مدالِ نجات» از فیلیپ سوپو ترجمه: شادی سابُجی
«مدالِ نجات» از فیلیپ سوپو
ترجمه: شادی سابُجی
دماغم دراز همچون یک چاقوست
و چشمانم از خنده سرخ است
شباهنگام، شیر و ماه را دور هم جمع می کنم
و بی آن که پشت سر را نگاه کنم می دوم
اگر درخت های پشت سرم می ترسند
آن ها را مسخره می کنم
همچون بی تفاوتی که زیباست در نیمه ی شب
جایی می روند این مردم
نخوت شهرها
موسیقی دادنان روستا
جمعیت با سرعت تمام می رقصند
و من نیستم از آنانی که گمنام می گذرد
یا شخص دیگری که اسمش را به یاد ندارم
: * کلیه ی حقوق این ترجمه متعلق به مترجم است و هر گونه کپی برداری از آن بدون ذکر مترجم اکیدا ممنوع می باشد.
Médaille de sauvetage
Mon nez est long comme un couteau
et mes yeux sont rouges de rire
La nuit je recueille le lait et la lune
et je cours sans me retourner
Si les arbres ont peur derrière moi
Je m’en moque
Comme l’indifférence est belle à minuit
Où vont ces gens
orgueil des cités
musiciens de village
la foule danse à toute vitesse
et je ne suis que ce passant anonyme
ou quelqu’un d’autre dont j’ai oublié le nom »
. Philippe SOUPAULT