شعر زنان پیشرو

پیش‌گویانی که بشارت برهنگی دادند
انگار آنها هم نمی‌دانستند که ما دانه‌های انگوری هستیم که اگر زمانی خاکمان کنند به شکل

عطرهایِِ عتیق
در سنگواره‌ی لامسه
و کلماتِ تهیدست
– با ح یِِ حُطامِ توامان –
درو – دَلوِ*

تن می زنم به ابر و
در سینه ام _ داغ
نم نم باران یک روز مه گرفته است

(شکل های مصور آب)

خزه های ازلی_ابدی
مرغان دلاور دریا بر

او
اندوهى ملایم است
در نگاه
اندوهى ملایم است
در صدا در لبخند

آن زن صدایش
محو است
خیاطى…

در حال بارگذاری...